تقریبا هیچ انسان منطقی وجود ندارد كه خشونت و ترور را از هر فرد یا گروهی كه سر بزند، تقبیح نكند، اما تا به حال كمتر كسی به زمینه های شكل گیری خشونت توجه كرده و برای رفع بنیادین این مشكل تلاشی را انجام داده است. همه مردم جهان واقعه حمله به برج های جهانی نیویورك را نفرت انگیز می دانند، اما چیزی كه در این راستا مغفول مانده، این است كه ایالات متحده كه خود را مظلوم و به عنوان تنها قربانی این حادثه نشان داده است و موجی از دلسوزی و همراهی های جهانی را با خود یدك كشید یكی از متهمان اصلی این پرونده است و در جای جای آن می توان دست سرویس های امنیتی آمریكایی را دید.

'گلوبال ریسرچ' در مطلبی با عنوان 'از رونالد ریگان و جنگ شوروی و افغان ها تا جورج بوش و 11سپتامبر' همه این وقایع را به هم مربوط می داند و اعتقاد دارد كه دولت هایی كه تقریبا در دهه های 1980 و 1990 در آمریكا قرار گرفتند به نوعی زمینه های وقوع این حادثه را آگاهانه ایجاد كردند.

این مقاله كه به بررسی نقش القاعده در سیاست خارجی پرداخته است، نوشت: به نقل از واشنگتن پست، در دهه های گذشته آمریكا میلیون ها دلار را در مدارس و چگونگی تدوین كتب درسی افغانستان خرج كرد و كتاب های درسی را از تصاویر خشن جنگجویان و مجاهدین مملو ساخت به گونه ای كه حتی در بسیاری از مدارس مربوط به طالبان این كتاب ها تدریس می شدند تا بتواند زمینه اتفاق های آتی را آماده كند.

از طرف دیگر، سازمان مركز اطلاعات(سی.آی.ای.) نیز با صرف هزینه های بسیار در دهه های آخر قرن 20 به تبلیغات برای جذب جوانان و نوجوانان افغان و حتی دیگر كشورهای اسلامی برای جذب گروه های مجاهدی كه در برابر شوروی می جنگیدند، پرداخت. همین افراد كه به نوعی دوست و یا ابزار آمریكا محسوب می شدند بعد از گذشت سال ها در نهایت به دشمن شماره یك آمریكا تبدیل شدند.

بن لادن ضمن جذب حدود 4 هزار داوطلب، روابط بسیار نزدیك خود را با سازمان های اطلاعاتی آمریكا حفظ كرد و حتی به نوشته International Socialist Review بعد از 11 سپتامبر هم كه مقامات مدعی بی اطلاعی از بن لادن بودند این رابطه ادامه داشت.

**همكاری نزدیك آمریكا و پاكستان علیه شوروی

-----------------------------------------------------

به نوشته گلوبال ریسرچ، آمریكا با همكاری اطلاعات پاكستان اعمال خرابكارانه و جاسوسی علیه نیروهای شوروی را در دهه های 1970 و 1980 به خصوص در زمان ریاست جمهوری جیمی كارتر همزمان با تقویت نیروهای مجاهدین افغان علیه ارتش شوروی به شدت پیگیری می كرد.

رابرت گیتس كه در زمان حمله شوروی به افغانستان از مقامات سی.آی.ای. بود اعتراف دارد كه اطلاعات آمریكا به صورت مستقیم درگیر این موضوع بود و حتی قبل از شروع اشغالگری ارتباطاتی را با نیروهای مجاهد برقرار كرده بود.

به نوشته این مقاله، در زمان ریاست جمهوری 'ضیاءالحق' در پاكستان، روابط اطلاعاتی و جاسوسی آمریكا با این كشور به نحو چشمگیری گسترش یافت و در دوران اشغالگری شوروی در افغانستان، پاكستان بسیار بیشتر از آمریكا، ضد شوروی رفتار می كرد. حتی برخی مقامات اطلاعاتی پاكستان در بخشی از ایالت های شوروی به خرابكاری پرداختند. اطلاعات پاكستان در بین سال های 1982 تا 1992 به آموزش بیش از 35 هزار مسلمان از 42 كشور اسلامی و جذب آنها در گروه های مجاهدین پرداختند.

**نابودی شوروی هدف نهایی ریگان

---------------------------------------

رونالد ریگان رییس جمهور جمهوری خواه آمریكا در دهه 1980 در تقویت بنیادگرایی اسلامی كه بعدها مهمترین تهدید آمریكا عنوان شد نقشی برجسته داشت. در این میان نقش اطلاعات پاكستان بسیار ویژه بودو به صورتی كه هم از مجاهدین حمایت می كرد و هم رابط آنها با آمریكا بود. نكته مهم برای آنها این بود كه مجاهدین اهداف نهایی این اقدامات مخفیانه (سیاست حمایت آمریكا) را درك نكنند.

در واقع هدف آمریكا از تقویت مجاهدان تجزیه و نابودی شوروی بود نه بیرون راندن این كشور از افغانستان. اسناد اطلاعاتی كه از عملیات های مشترك آمریكا و پاكستان( NSDD 166) درز كرده است نشان می دهد، از سال 1983 تا 1987 سالانه بین 10 تا 65 هزار تن تسلیحات از طرف آمریكا به مجاهدین تحویل می شد. به علاوه، آمریكا وظیفه آموزش و نحوه استفاده از این تجهیزات پیشرفته را نیز برعهده داشت. ویلیام كیسی از مقامات ارشد سی.آی.ای. این عملیات را بزرگترین عملیات مخفی آمریكا در تاریخ دانست. اسناد فوق تایید می كنند كه دولت آمریكا حتی هزینه های بسیاری را برای تبلیغات به نفع مجاهدین افغان و جذب داوطلب صرف كرد. ضمن اینكه به صورت هدفدار بر تبلیغات دینی كه نفوذ بیشتری دارند نیز هزینه كرد. حتی كاخ سفید محتوی دینی كتب در افغانستان را تایید كرده و آن را در راستای اهداف آمریكا دانست.

به نظر مقاله گلوبال ریسرچ، هزینه هایی را كه آمریكا در این حوزه خرج می كرد عمدتا از فروش تسلیحات، واقعه ایران كنترا و قاچاق مواد مخدر تامین شد.

**همكاری آمریكا و طالبان در تولید مواد مخدر

--------------------------------------------------

تا قبل از این مواد مخدر منطقه پاكستان و افغانستان كم و صرفا برای مصارف داخلی بود و حتی هروئین نیز تولید نمی شد، اما با دخالت مستقیم سی.آی.ای. و تحت حمایت های سازمان اطلاعات پاكستان، مرزهای افغانستان و پاكستان به بزرگترین مكان برای تولید هروئین و قاچاق آن به دیگر كشورها و قاره ها تبدیل شد. تا اینكه در سال 2000 هنگامی كه بزرگترین تغییر در استراتژی آمریكا در زمینه مواد مخدر رخ داد و این كشور مانع تجارت پرسود مواد مخدر كه در دست دولت طالبان در افغانستان بود، شد. حتی بسیاری اعتقاد دارند كه این اقدام آمریكا باعث كم شدن منابع مالی طالبان و در نتیجه یكی از مهمترین عوامل دشمنی دو طرف تبدیل بود، اما گفته می شود كه میزان تولید مواد مخدر از 185 تن در سال 2001 به بیش از 6100 تن در سال 2006 افزایش داشت و به نوعی كه بعد از اشغال افغانستان به وسیله آمریكا میزان تولید مواد مخدر 33 برابر شد.

*آمریكا، ایجاد ملی گرایی در افغانستان برای استفاده در آینده

--------------------------------------------------------------------

در مقاله فوق و همچنین كتاب 'جنگ آمریكا با تروریسم' نوشته مایكل چسودوفسكی به وضوح آمده است، مجاهدینی كه در دهه 1980 به نیات ملی گرایانه به جنگ با شوروی می رفتند نمی دانستند كه به عنوان عمال عمو سام(آمریكا) علیه رقیب آمریكا تلاش می كنند، زیرا سعی می شد از نشان دادن ارتباط این رهبران مجاهدین با كاخ سفید و سیا جلوگیری شود،. اما همین گروه های مخفی آمریكایی، پیش از واقعه 11 سپتامبر 2001 به عنوان یك دارایی برای آمریكا نمود پیدا كردند كه آینده را می ساخت، زیرا این گروه های اطلاعاتی توانستند نقش دشمنان آمریكا را اجرا كنند! گروه های اسلامی كه سیا به نفع آنها افكار عمومی را تحریك كرده بود دیگر به عنوان چالشی برای خود آمریكا و جامعه آمریكایی معرفی شدند.

افكار عمومی غرب همیشه نیازمند یك دشمن برای تبلیغات جنگی جهت دگرگون سازی شرایط است. بدون دشمن جنگی صورت نمی گیرد، پس سیاست خارجی ایالات متحده باید دشمنی را طراحی كند تا دخالت های خود را در خاورمیانه و آسیای مركزی توجیه كند. به همین دلیل از القاعده عبور كرد و به صورتی برنامه ریزی كرد تا بعد از 11 سپتامبر 2001 به دشمنی كه محرك سیاست خارجی آمریكاست تبدیل شد. این دشمن كه مسلمانان تندرو بودند جنگ ادعایی آمریكا علیه تروریسم را منطقی جلوه دادند.

**اسلام، قربانی بزرگ حادثه 11 سپتامبر

----------------------------------------------

كاملا آشكار است كه بعداز تبلیغات عظیم دستگاه های رسانه ای غرب این مسلمانان بودند كه هدف تندترین اتهامات و توهین ها در جوامعه غربی قرار گرفتند. به شهادت بسیاری از مسلمانان در غرب، بعد از این تاریخ بر محدودیت ها و آزارها نسبت به آنها به شدت افزوده شد و در چشم شهروندان اروپایی نام مسلمانان با تروریسم و خشونت عجین شد. در حالی كه تندروی دینی در ادیانی همچون مسیحیت و یهودیت بسیار خشونت بارتر از اسلام بوده و نمونه های بسیاری از آن در جوامع غربی دیده شده است، اما باز هم این مسلمانان بودند كه باید تاوان تبلیغات صهونیست ها و غربی ها و گاها رفتار برخی گروه های اسلامی را پرداخت می كردند.

'مائوری سالاخان' مدیر مؤسسه صلح و عدالت در آمریكا در گفت وگو با شبكه پرس تی وی، اعتقاد دارد كه به شهادت بسیاری از متخصصان، پس از حادثه 11 سپتامبر كه 3000 كشته در بر داشت، جامعه مسلمانان بزرگترین قربانی این حادثه بوده است.

وی تاكید كرد كه جامعه مسلمانان و فعالان صلح در قسمت‌های متفاوتی از آمریكا قربانی فضای ایجاد شده پس از 11 سپتامبر شده‌اند. این فضا در قالب مبارزه با تروریسمی ایجاد شد كه دولت با شعار حفظ امنیت ملی مطرح كرده بود. مبارزه‌ای كه هم در داخل و هم در خارج شروع شد و مسلمانان موضوع مبارزه قرار گرفتند.

به نظر وی، 11 سپتامبر تراژدی بود كه منجر به یك تراژدی دیگر برای مسلمانان در كشوری شد كه مدعی مهد آزادی و عدالت است. 'من فكر نمی‌كنم كسی منكر این واقعیت شود كه مسلمانان قربانی بزرگ این حادثه بودند.'

با این سناریوسازی های طولانی سرویس های امنیتی آمریكایی كه در چند دهه به سرانجام رسید، دشمنی ایجاد شد كه رسانه های غربی آن را بسیار قویتر از آنچه بود نمایاندند و با نسبت دادن عملیاتی پیچیده كه آشكارا از توان القاعده خارج بود جنگ هایی به راه انداختند كه همچنان در حال گسترش است./ایرنا

ادامه دارد.